روانشناسی و مدیریت



 

افراد پر تجربه و افراد کم تجربه برای حل مسئله به چه ترتیبی عمل می کنند؟ توضیح داده و عملکرد دو گروه را مقایسه کنید.

 

افراد کم تجربه در هر زمینه ای دست به حل مشکلی می زنند  ضمن فرضیه سازی ان را دنبال می کنند تا به بن بست برسند در این صورت انها به عقب باز می گردند و با روشی دیگر کار را دوباره شروع می کنند این افراد معمولا اولویت بندی مسائل و صبقه بندی عوامل نیز مشکلاتی دارند و طوری عمل می کنند که گویی اینکه تمام جوانب از اهمییت مساوی برخوردارند . افراد با تجربه به سرعت عوامل مهم را شناسایی و ملاحضات را بی اهمییت را حذف و به تجربیات زیاد گذشته خود در خصوص مسائل مربوط استناد و تجزیه و تحلیل می کنند  و افراد متخصص قادر به انجام دادن چنین کاری هستند زیر بربیات دارند ای تجزیه و تحلیل از چهارچوب مشخص برخوردارند و ساختاری برای درک امور و سازماندهی تجربیات دارند.

 به نظر من افراد کم تجربه وقتی یه مشکل را نمی توانند حل کنند  و به بنبست می رسند و ان قدر ان را امتحان و راه حل های دیگر را امتحان می کند  و با یک روش دیگری  در پی حل مسئله دست می ززند ولی افراد باتجربه یک مشکل را تجزیه و تحلیل می کنند و و عوامل مهم را شناساسس و و عوامل اضافه را حذف می کنند


پایه و اساس تشکیل تفکر در کودک، از نظر پیاژه، چیست؟ آیا در این مرحله علائم زبانی نقش دارند؟ بیان کرده و توضیح دهید.

 

ازنظر پیاژه تفکر مراحلی یا سطوحی تفکری وجو دارد و بخاطری این مراحل ههای که وجود دارد مرحله ان:

دوره حسی حرکتی که از تولد تا 2 سالگی است و طرز تفکر درباه ثبات شئی تحول می یابد و فعالیت نظیر واکنش های تکراری دوره دایره و تقلید و بازی در این مرحله است .

دوره پیش عملیاتی از 2 تا 7 سالگی  تفکر در این دوره از بازنمایی نمادیت – جاندار- پنداری خود مرکزی ردیف کردن و تناظر اعداد در این مرحله اغاز می شود

در دوره عملیاتی عینی  از 7 تا 11  بازگشت پذیری و تمرکز بخشیدن اغاز می شئد و ایجاد نگداری و طبقه بندی چندگانه در ذهن مربطبه این مرحله است .

دوره عملیات صوری یا انتزاعی از 11 تا 15  سالگی است و تفکر در این مرحله تفکر انتزاعی است و تفکر فرضیه ای اغاز می شودبه گونه که به تفکر ازمایشی و منتهی و هدایت می شود تفکرترکیبی  و خود مر کزی دوران نوجوانی نیز از ویژگی های این دوره است .


  1. در مورد "تفکر درباره تفکر" توضیح دهید. در توضیح خود حتما از مثال استفاده کنید.

 

 هر اهل تفکر ماهری می تواند دو کار انجام دهد

می تواند درباره موضوعی فکر کند یعنی اجرای وظیفه کردن

می تواند درباره نوع تفکری که در اجرای وظیفه فکر کردن به کار برده به تفکر بپردازد

فکر کردن درباره تفکر عادت متداولی نیست اما بخش مهمی از مهارت فکر کردن به شمار می اید و بخش مهمی از مهارت در فکر کردن است و اهل تفکر باید به طور قطع عادت کند که تفکر خود را زیز نظر بگیرد و بتواند تفکری را که به کار می برد مرور کند او باید بتواند که احساس کند می خواهد از ان استفاده کند نظر بیافکند . مثلا عکاس که عکس می گیرد هر قدر بهتر به ان بپردازد این کار جذابیت بیشتری پیدا می کند


در مورد رابطه میان زبان و فلسفه، بین متفکرین و فلاسفه اخلاف نظرهائی وجود دارد. به سه مورد از این اختلاف نظر ها اشاره کرده و توضیح دهید.

 

  1.  برخی فیلسوفان زبان را دشمن  طبیعی شناخت انگاشتن  زیزا بخشی از واقعیت ها را توصیف ناپذیر یا تعریف ناپذیر می دانند
  2. عده دیگر زبان را صرافا بخش مشکوک و دشوار شناسایی پنداشتن که با این همه مشمول نظارت و مهاراست .
  3. عقیده ای  رایج  نیز می گویند فقط انواع معینی از زبان باز دارنده شناخت اند اما خود این عقیده را به دو عقیده متعارض تقسیم می شود یکی زبان مجازی و ادبی ودشمن اصلی است  و تنها رعایت لفظی و دقت  در کلام حا و تحصیل ارزشمند است و عده ای دیگر از فلاسفه نیز یکسانی بنیادین زبان و عقلانیت را تصدیق می کنند و گرایش این دو گروه را ان بوده که ماهیت زبان کارکردی هایش را تفسیر کنند

ویگوتسکی معتقد است که زبان دو کار کرد دارد ارتباط با دیگران کارکرد بیرونی و تنظیم افکار کارکرد بیرونی . بزرگسالان عموما می توانند این دو کار کرد را از هم جدا بکنند اما کودکان پیش از هفت سالگی نمی توانند به راحتی از عهده این کار برایند و کودکان بین دو تا هفت سالگی بیشتر درباه انگاره ها و افکار خود صحبت می کنند تا انتقال ان به دیگران و در نتیجه ارتباط ان ها ممکن است مخدوش شود و مانند پیاژه او این گفتار را گفتار خودمدارانه است.

سوال4

در نظر نهادگرایایی معتقد است که توانایی اکتساب زبان فطری است و مغز کودک به طور برنامه ریزی شده  است که که بتواند زبان را فرا بگیرد  و در این نظریه بر نقش سازو کار های فطری در فراگیری در فراگیری زبان تاکید دارد و انسان ها از یک نرم افزار اکتیاب زبان برخورد دارند و این نرم افزار کودکان را قادر می سازد که صرفا از طریق قرار گرفتن در یک محیط زبانی و هر زبانی را یاد بگیرد  وجود جهانی های زبانی و ماهیت جهانی اکتساب زبان این نظریه را حمایت می کند اما انچه مورد بی توجه است نحو زبان و جنبه های اجتماعی است . از انها ها زبان فطری است و در بطن انسان ها نعفته شده است. ولی در نظریه تعامل گرا انسان ها با اجتماعی شدن ان را فرا می گیرند ولی در هر دو نظریه این وجود دارد که انسان ها در نظریه تعامل گرا بر اهمیت زبان تاکید می کند در ارتباط تاکید می کند و اعتقاد آن بر این است که زبان از طریق کاربرد ان در تعامل با دیگران فراگرفته می شود و کودکان در فرهنگ های مختلف زبان را به شیوه مشابه فرا می گیرند. و هر دو نظریه جنبه ها ارتباطی   و در صحبت با دیگران را مورد توجه قرار دادند .

 

 

3

نظریه محیط نگر این نظریه نمی تواند در مورد جهانی بودن زبان و خلاقیت را تعببین کند

شواهدی کمی در این نظریه وجود وجود ندارد .

البته شکل ساده گشته ای از گفتار  بزگسالان با کودکان نقشی در فراگیری زبان ایفا می کند اما با توجه به این امر در همه فرهنگ ها اتفاق نمی افتد و نمی تواند ان را عامل اصلی در رشد و تحول زبان به حساب آورد

 سوال5

اکتشافی معرف است و اکتشاف معرف بودن مبتنی بر شباهت است . برای مثال فرد هدف گرا را به ما معرفی می کند و از ما سوال می شودکه داوری کنیم که شغل این فرد پروفسور یا یک لباس فروش باشد .بنابراین تو ذهن ما چون دونبال علم بود به شغلی مثل

 پروفسور اختصاص می دهیم پس داوری ما این است که شغل او پروفسور است


تفکر از نظر روانشناسی :

زمانی که فرد با یک مسئله مواجه می شود  نوعی تجرب برایش پدید می آید. آنچه که او در جریان کسب تجربه انجام می دهد یعنی آن را تشخیص داده تجربه و تحلیل نموده و در صدد حل آن بر می اید تفکر نام دارد .

تفکر کوششی است عمدی برای کشف روابط خاص بین انچه می توانیم انجام دهیم و نایجی که ازما بر می اید

فکر وقتی به جستجوی می پردازد وبه حرکت و تلاش می افتد چیزی نمی خواهد  جز آنکه حقیقت را دریافته و ارامش حاصل کند .

از نظر علمی :

هر تفکر تفکر علمی نیست تفکر علمی تفکر جدی و نظام یافته است تفکر علمی معطوف به هدف خاصی است و دستیابی به شناخت معرفت می باشد و در تفکر جدی انسان به تصورات و مفاهیم خود اجازه نمی دهد که در ذهن او صرفا پر و بال بزنند بلکه انها را به سوی هدف خود که شناخت راهنمایی می کند.

 

 سوال 1-

به نظر وی رشد در طی مراحلی صورت می گیرد این مرحله به صورت زنجیره ای هستند  در هر مرحله مهارت های شناختی جدیدی را یاد می گیرد و در سن 10 سالگی به پایداری شئی را تجربه می کند . تفکر از نظر پیاژه وابسته به اندیشه است.پیاژه معتقد بود رشد و تحول زبان ناشی از رشد و تحول شناخت است و همچنین زبان به نوع افکار کودک بستگی دارد  و کودک برای استفاده مناسب از زبان ابتد باید انگاره ها و مفاهیم را فرابگیرد و ممکن است کلماتی را به کار بگیرد که کعنای ان را را نمی داند در بزرگسالان هدف گفتار انتقال انگاره ها و اطلاعات است و کودک زمانی این گفتار را به کار می گیرد که بذاند کلمات به چه چیزی اشاره می کند و از نظر او وقتی که کودک کلمه بزرگتر را باز بزگسالان می شنود و ان را به کار می گیرد اما زمانی که این مفهوم در او شکل نگرفته است او نمی تواند این کلمه را به منظور انتقال اطلاعات در مورد بزرگتر به کار بگیرد و پیاژه مطرح می کند که اندیشه یا مفهوم است که زبان را تعیین می کند .


  1. استاکسنت دارای یک هدف مشخص برای کل دنیا طراحی شده و هدفش جنگ افزارهای هسته ای بوده است. این ویروس موفق شد شبکه های برق را مخدوش کند و کد نویسی این ویروس و میزان پخش شدن آن در منطقه جغرافیایی ایران یک کار تاریخی محسوب میشود.
  2. استاکسنت به نوعی طراحی شده است که هر کسی به آن دسترسی دارد در نتیجه میتواند دوباره طراحی شود و برعلیه کشورهای بزرگی مانند آمریکا پخش گردد. البته در صورتی که از فایروال عبور کند و یا مانند آنچه در ایران اتفاق افتاد، به وسیله واردات منتشر گردد.
  3. این ویروس میتواند با اتصال سخت افزارهایی مانند کول دیسک منتقل شود در نتیجه احتمال پخش شدن آن افزایش میابد.
  4. افرادی که این ویروس را تولید و منتشر ساختند آن را یک حمله جنگی عنوان نکردند به همین دلیل دولت های آمریکا و ایران آن را یک جنگ نمیپندارند.

 

1: عوامل تولید عمده عبارتند از زمین، نیروی کار و سرمایه ( یا بخوانید منابع طبیعی، منابع انسانی، سرمایه). منابع طبیعی مثل رودخانه و نفت، منابع انسانی مثل نیروی کار عمومی یا متخصص، سرمایه مانند ثروت ذخیره شده یا دانش موجود.

عوامل تولید اگر به حال خود رها بشوند اتفاقی روی نمیدهد و هر سه نیاز به کارآفرینانی دارند که از آنها استفاده نمایند. در حالیکه بازار کالا، بازار عرضه و تقاضا است و دست نامرئی قیمت و نقطه تعادل را به وجود میاورد.

2. دستمزد ها بر اساس اهمیت مشاغل تعیین نمیشوند بلکه موارد زیادی روی تعیین دستمزد تاثیر میگذارند که عبارتند از عرضه ی نیوری کار، تقاضا برای نیروی کار، کشش قیمتی عرضه، کشش قیمتی تقاضا، مهارتها، مدارک تخصصی، کار تمام وقت یا پاره وقت، جنسیت، انحصار خرید، تبعیضهای منفی و مثبت و تهای دولتی.

مثلا ت دولت میتواند این باشد که برای کشاورزان گندم در فلان مقطع زمانی، سوبسید در نظر گرفته شود.

جنسیت یک نوع دیفرانسیل دستمزد است یعنی شرایط کار برای خانم و آقا یکی است اما کارفرما به یک جنس مقدار کمتری دستمزد میدهد.

جایی که عرضه ی نیروی کار زیاد باشد دستمزد ها پایین میاید.

تبعیض های منفی و مثبت نیز شرایطی هستند که غیرقابل پیش بینی برای فرد یا گروهی اعمال میشوند و در نتیجه دستمزد کاهش یا افزایش پیدا میکند.

3. بیکاری کلاسیک: بیکاری کلاسیک طبق نظریه کلاسیک اقتصاد زمانی به وجود میاید که دولت بیان کند برای رفاه حال مردم، دستمزد باید بیشتر از قیمیت تعادلی باشد. در نتیجه چون قیمت بالا رفته است، تقاضای کارگر کم میشود، از طرف دیگر چون قیمت دستمزد بالارفته است کارگران بیشتر میخواهند کار کنند و عرضه زیاد میشود، در نتیجه مازاد کارگر به وجود میاید و بیکاری زیاد میشود و بیکاری زیاد میشود.

بیکاری فصلی: بیکاری ای که به علت شغل های فصلی به وجود میاید. مثل کشاورزانی که کشت شش ماهه دارند و در شش ماه دوم سال بیکارند.

بیکاری اختیاری: زمانی که کار هست اما بعضی حاضر به انجام کار نیستند. بیکاری اختیاری عمدتا به خاطر تنبلی است

به نظر بنده بیکاری اختیاری بدترین نوع بیکاری است زیرا حاکی از مشکل دار بودن فرهنگ است.

4. با این جمله موافقم. قیمت زمان یعنی بهای ارزش وقتی که یک منبع انسانی برای انجام کار تلف میکند.

هر چه فرد زمان بیشتری داشته باشد، بیشتر میتواند پول در بیاورد. در نتیجه تمام افراد در یک موقعیت پر فشار از منظر زمان قرار دارند. از طرف دیگر کسی که متخصص  باشد و سابقه ی کار در حوزه ای به خضوض را داشته باشد، لابد میتواند با کیفیت تر و سریعتر از یک شخص بی تجربه کار کند. در نتیجه ارزش این فرد بیشتر از دیگران خواهد بود.

5. حتما انگیزه ایجاد میکند. بسیاری از افراد به این دلیل به سمت گرفتن مدرک تخصص خود میروند که بتوانند پول ببیشتری در بیاورند. افزایش عرضه نیروی متخصص کار ساده ای نیست. نیاز به منابع بسیار زیادی دارد و هزینه های زیادی را روی دستمان میگذارد در نتیجه نمیتوان انتظار داشت که به همین راحتی که در سوال عنوان شده است، عرضه را زیاد نمود تا فاصله دستمزد کاهش پیدا کند.


اخذ مالیات یکی از روش های کنترل رواج مصرف گرایی است. مالیات میتواند به روش های مالیات بر درآمد، مالیات بر پس انداز و مالیات بر خرید محصولات عنوان گردد در نتیجه به ترتیب کسی که در آمد بیشتری دارد مالیات بیشتری میپردازد، کسی که پس انداز بیشتری دارد باید مالیات بیشتری منتقل کند و کسی که محصولات بیشتری میخرد باید مالیات بیشتری بدهد. به نظر بنده مالیات بر خرید بهتر از دیگر انواع مالیات ها میتواند اثر کند زیرا بقیه مالیات ها ممکن است بی عدالتی به همراه خود داشته باشد.قوانین دیگر دولتی نیز میتواند تا حدی جلوی مصرف گرایی را بگیرد مثلا در یک خانواده اگر فقط مرد کار میکند، حداکثر میتواند پنج میلیون تومان درامد داشته باشد و اگر هم زن و هم مرد کار میکنند حداکثر درآمد نهایتا به هفت میلیون تومان میرسد نه اینکه دو برابر شود یا یارانه ها برای دهک های بالا حذف شوند و مواردی از این قبیل.

            همانگونه که مصرف گرایی به یک فرهنگ تبدیل شد، اصلاح الگوی مصرف نیز میتواند به یک فرهنگ تبدیل شود. مصرف معقول یا پسندیده مصرفی است که طی آن فرد نه بیش از نیازش خرید میکند و نه تمام پولش را پس انداز مینماید. مصرف کنندگان حاکم بازار هستند و بیان میکنند که چه چیزی تولید شود در نتیجه به کمک اصلاح فرهنگ مصرف کنندگان، میتوان جلوی رواج مصرف گرایی را گرفت.

            به نظر من توجه به معنویات میتواند یک راه بسیار مفید باشد. همانگونه که در مبحث مواسات بیان شد، اگر انسان ها به موارد معنوی اهمیت بدهند نمیتوانند ببیند که خودشان راحتند و بسیاری از افراد جامعه در سختی زندگی میکنند. به این ترتیب در نهایت مصرف گرایی کاهش پیدا میکند زیرا افراد سعی میکنند مازاد نیاز خود را انفاق نمایند.

2: اصلاح الگوی مصرف کننده یا همان مصرف معقول یکی از مواردی است که به نظر بنده تاثیر زیادی خواهد داشت. در این رابطه باید تمرکز اصلی را روی رفتار مصرف کننده قرار بدهیم زیرا همانطور که بیان شده است، مصرف کنندگان حاکم بازارند و آن ها هستند که به تولید کننده سیگنال میدهند چه چیزی را تولید کند.  در نتیجه اگر فرهنگ مصرف کنندگان تعدیل شود میتواند انتظار داشت که مصرف گرایی رواج کمتری بیابد و افراد خوشبختی خود را در مصرف بیشتر ماده نبینند.


یکی از نظام های اقتصادی نظام سرمایه داری میباشد که در آن ابزارهای تولید اقتصادی دارای مالکیت خصوصی میباشد. مشخصه ی بازار سرمایه داری اسن است که تولید کالا برای کسب سود اقتصادی انجام میگیرد نه وما برای رفع نیاز های انسان.  نشام سرمایه داری باعث پیشرفت شاخص های رفاه در کشورهایی که این نوع نظام اقتصادی را انتخاب کرده اند شده است. در این نظام، رقابت انگیزه ای میوشد که طی آن هم تولید و فروش ازدیاد میابد و هم در کنار آن، کیفیت کالاها زیاد خواهد شد. انتقادهایی که به این نظام وارد میشود: 1. انحصاری شدن قانون سرمایه داری: امروزه رقابت فقط بین چند ابر شرکت وجود دارد در نتیجه خرده پاها نمیتوانند پیشرفتی بکنند. 2. برخی منتقدان وجود بهره پولی را عامب ایجاد شکاف میدانند. 3. انتقادهای دیگری مثل توطیع ناکارامد و ناعادلانه پول و قدرت، گرایش به انحصارطلبی، اسثمار قرهنگی و اقتصادی و پدیده هایی مثل نابرابری.

نظام سوسیال، نقطه مقابل نظام سرمایه داری است و بیان میدارد و بیان میدارد که اختلاف طبقه کارگر و سرمایه دار باعث ایجاد مشکل های بزرگ جامعه است. در این نظام مالکیت برای عموم مردم است در نتیجه دولت مالکیت شرکت ها را بر عهده دارد. یکی از نقدهایی که به کمونیسم وارد است این است که وقتی همه چیز دست دولت باشد، انگیزه پیشرفت برای فرد وجود ندارد. همچنین در نهایت یک نظام اقتصادی سوسیال توسط کسانی اداره میشود که میتوانند به راحتی خود را یک طبقه بالاتر از مردم عادی بدانند.

در قانون تعاونی، عده ای از شکرت های برای رسیدن به منافع مشترک به هم کمک میکنند و مشکلات را دسته جمعی حل میکنند. در این نظام افراد به کمک یکدیگر می آیند اما ممکن است سواستفاده هایی از موقعیت های ایجاد شده پدید شود.


یا دو اصطلاح "تفکر جانبی" و "خلاقیت" یکی هستند و به یک معنا دلالت دارند؟ و یا اینکه با هم تفاوت دارند؟ به طور مستدل توضیح دهید.

 

تفکر جانبی نوعی از تفکر است که طی آن فرآیندی سنجیده صورت میگیرد و سعی میشود مسئله به نوعی تازه حل شود (دوبونو، 1392). این نوع تفکر در پی آن است که الگوهای ذهنی را تغییر و ایده­های جدیدی را شکل دهد (دوبونو، 1392). دوبونو (1392) بیان میدارد که واژه خلاقیت بسیار گسترده است و میتواند دربردارنده­ی تغییر ادراکات و مفاهیم نباشد اما واژه تفکر جانبی، نشان دهنده­ی نوعی تفکر است که با تغییر ادراکات و مفاهیم سر و کار دارد. برای تفکر جانبی ابزارهایی وجود دارد. هدف تفکر جانبی این است که مفاهیم و مسائل را به نوعی تغییر دهد تا بتوانیم درک متفاوتی از آن ها داشته باشیم. تعمیر پکیج ایران رادیاتور 0 تعمیر کولر در کرمان

برای این کار میتوان از روش هایی مثل شوخی، تغییر الگو، خلاقیت و غیره استفاده نمود (دوبونو، 1392).


تبلیغات

محل تبلیغات شما
محل تبلیغات شما محل تبلیغات شما

آخرین وبلاگ ها

آخرین جستجو ها

آموزشگاه زبان افق برتر قفسه آجیل و خشکبار آقای گرافیک سبک زندگی خرید ملک در ترکیه نمونه سوالات رایگان مسئول پیاده سازی سامانه hse آناهید بانو pnjareh2jedareh اکانت های بازی PS4